خلاصه داستان : «آلیسیا» (واتلینگ) و «لیدیا» (فلورس) به حالت اغما فرو رفته اند؛ یکی بر اثر حادثه ی رانندگی و دیگری در جریان مسابقه ی گاوبازی. در حالی که «بنیگنو» (کامارا) دل باخته ی «آلیسیا» ست و «مارکو»(گراندینتی)دل باخته ی «لیدیا». خیلی زود «بنیگنو»و «مارکو» با هم دوست می شوند و پی می برند که در واقع، عشق و علاقه شان به زنانی که نمی توانند پاسخ گوی عشق شان باشند، آن دو را به هم نزدیک کرده است.

خلاصه داستان : تمام سرنشینان یک هواپیما، متوجه می‌شوند که به صورت اتفاقی سوار آن نشده‌اند و هر کدام به نحوی، با فردی به نام «پاسترناک» آشنایی دارند. یکی دوست او بوده، دیگری منتقدی که کارهای او را در مجله نقد می‌کرده، یکی معلم او و ... این داستان به‌اضافه 5 داستان دیگر، تصمیم گیری انسان در مواقع پریشانی و خشم ناشی از اتفاقات افتاده را بررسی می‌کند.

خلاصه داستان :اولیویرو یک شاعر جوان است که در بوینس آیرس زندگی میکند، جایی که گاهی اوقات مجبور است ایده‌هایش را به یک آژانس تبلیغاتی برای کسب درآمد زندگی بفروشد یا اینکه شعرهایش را برای غذا مبادله کند. در مانته ویدو او با کسی آشنا میشود...

خلاصه داستان :هنگامی که مونیکا درمی‌یابد که فرزندش کلارا در حال مرگ است، تمام تلاش خود را می‌کند تا وی را نجات دهد…

خلاصه داستان :داستان این فیلم در اواسط دهه‌ی هفتاد در آرژانتین اتفاق می‌افتد، درباره وکیلی است که تصویر عالی زندگی‌اش شروع به از هم باز شدن می‌کند زمانی که یک کارآگاه خصوصی به شهر ظاهرا ساکت او می‌آید و شروع به پرسیدن سوالاتی می‌کند…